وب وحشت و ترس+18وحشتناک ترین سایت ایرانی..........

ساخت وبلاگ

 

آخرین اتوبوس

 

 

 

 

 دانلود داستان بصورت pdf در ادامه ی مطلب

وب وحشت و ترس+18وحشتناک ترین سایت ایرانی.............ادامه مطلب
ما را در سایت وب وحشت و ترس+18وحشتناک ترین سایت ایرانی.......... دنبال می کنید

برچسب : آخرین اتوبوس, نویسنده : +-+-جن زده+-+- tarsoo بازدید : 983 تاريخ : دوشنبه 29 ارديبهشت 1393 ساعت: 12:54

 

 

http://niloblog./images/a38zn3k9gk304oqv1vm6.jpg

 

 

طبقه سيزدهم

 

 

 

 

مادرش داد ميزد نگار يالا دير ميرسي هواپيما ميپره نگار جواب داد حالا ميام مامان كارم داره تموم ميشه.

ده دقيقه بعد تند تند از پله ها اومد پايين رو به مامانش كرد و گفت: مثل اينكه خيلي دوست داري من زود تر ازتون جدا بشم مادرش: اوا اين چه حرفيه تا حالا كدوم مادر رو ديدي كه بخاد دخترش ازش جدا بشه. نگار: بابا نمياد فردگاه؟ مادرش: گفت جلسه رو زود تموم ميكنم كه برسم نگار: خب مثل اينكه تاكسي اومد من ديگه بايد برم...

وب وحشت و ترس+18وحشتناک ترین سایت ایرانی.............ادامه مطلب
ما را در سایت وب وحشت و ترس+18وحشتناک ترین سایت ایرانی.......... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : +-+-جن زده+-+- tarsoo بازدید : 1126 تاريخ : دوشنبه 29 ارديبهشت 1393 ساعت: 12:50

 

داستان ترسناک

<a href="http://niloblog.com/allup/viewer.php?file=ngdgcclyy651bjcmxhi.jpg"><img src="http://niloblog./images/ngdgcclyy651bjcmxhi.jpg" border="0" alt="ngdgcclyy651bjcmxhi.jpg" /></a>

 

 

 

 

روزینا دسپارد در خانه پدریش در چلتهام,انگلستان آماده خواب شده بود.وقتی لباس خواب را پوشید صدای پای مادرش را از پشت در شنید. اما وقتی در را باز کرد راهرو بیرون خالی بود. به درون راهرو سرک کشید وزنی را دید که لباس سیاه بر تن دارد و دستمالی به صورت گرفته و پای پله ها خاموش ایستاده است. بعد از چند ثانیه زن از پله پایین رفت. شمع در دست روزینا خاموش شد ودیگر چیزی ندید. شروع ماجرا در ژوئن 1882 بود و هفت سال پیاپی شیح سیاهپوش توسط اعضا خانواده مکرر دیده شد . حال شبح مثل یکی از اعضا خانواده شده بود. روزینا سعی کرد با شبح گفتگو کند اما هر بار شبح سرش را پایین می انداخت و ناپدید می شد . مراسم شام در خانه دسپارد تبدیل به مراسم اعصاب خرد کنی شده بود زیرا شبح بر دو نفر از حاضرین ظاهر می شد وبر بقیه ناپدید می ماند. گاه او در میان دو میهمان که مشغول صحبت بودند ظاهر می شد . یکی از آنها آن را میدید و گفتگو مبدل به حرف های بی سر وته می شد روزینا وپدرش که شیح بر آنها ظاهر می شد نمی توانستند با او رابطه برقرار کنند. تمام ظاهر شدن ها بدقت توسط روزینا یاداشت می شد او سعی داشت تا هویت شبح را حدث بزند . کسی که بیشتر ازهمه مشخصاتش با شبح یکی بود خانم "ایموژن سوبین هو" معشوقه صاحبخانه قبلی بود که بعد از مشاجره ای از خانه اخراج شده بود و در فقر وفلاکت در سال 1878 در گذشته بود. ظهور شبح بعد از یک جلسه ظهور اشباح در سال 1889 متوقف گشت. این ماجرا اگرچه در آن زمان توجه بسیاری را برانگیخت و توسط انجمن تحقیقات روح بدقت مورد مطالعه قرار گرفت فقدان شواهد بیشتر موضوع را از اهمیت انداخت و همگان آنرا به فراموشی سپردند. اما در سال 1958 واقعی شگفت رخ داد. مردی که در نزدیکی آن خانه می زیست شبی از جابرخاست و زنی را در قاب پنجره مشاهده کرد. او لباس دوران ویکتوریا را بر تن داشت سرش را پایین انداخته بود. وبه نظر می رسید به تلخی در دستمالی که بصورت گرفته بود می گریست وقتی مرد از ترس فریادی کشید زن ناپدید شد . مرد چیزی از شبح نشنیده بود و علاقه ای به مسائل فوق طبیعی نداشت بعد از آنکه زن بارها دیده شد که در اتاق ها وپله ها سرگردان بود و گاه به تلخی می گریست. پیدا بود که گذشت زمان آلام او را تسکین نداده است . اما اینکه چرا خانم محل ظهورش را تغییر داده هرگز

 

وب وحشت و ترس+18وحشتناک ترین سایت ایرانی.............
ما را در سایت وب وحشت و ترس+18وحشتناک ترین سایت ایرانی.......... دنبال می کنید

برچسب : niloblog,com,allup,viewer,php?file=ngdgcclyy651bjcmxhi,jpg">niloblog,n63,ir,images,ngdgcclyy651bjcmxhi,jpg" border="0" alt="ngdgcclyy651bjcmxhi,jpg" ,><,a>, نویسنده : +-+-جن زده+-+- tarsoo بازدید : 1026 تاريخ : دوشنبه 29 ارديبهشت 1393 ساعت: 12:43

دانلود داستان های کوتاه ترسناک فارسی


 

مجموعه 12 داستان کوتاه ترسناک فارسی برای دانلود با لینک مستقیم برای شما قرار داده ایم. این داستان ها گلچین داستان های ارسالی انجمن سایت هستند و با نام نویسنده اشان درج شده اند

داستان ها بر روی سرور آپلودبوی آپلود شده اند و نوعی لینک مستقیم به حساب می آید با این حال اگر نتوانستید دانلود کنید آموزش دانلود را بخوانید.

#

نام داستان

حجمدانلود
1آخرین یادداشت های یک فیلسوف66 KBلینک دانلود
2علی از ترس اجنه دیوانه شد205 KBلینک دانلود
3اثر انگشت244 KBلینک دانلود
4در ظلمت شب چشمهایی کهربایی مرا می پاییدند211 KBلینک دانلود
5گربه سیاه نحس344 KBلینک دانلود
6دخترکی کنار جاده318 KBلینک دانلود
7علت استعفای جیمز321 KBلینک دانلود
8جاده مرگ248 KBلینک دانلود
9خاطراتی از ماجراجویی درباره جن254 KBلینک دانلود
10مواجه شدن با جن در راهروی تاریک246 KBلینک دانلود
11روحی با موهای قرمز321 KBلینک دانلود
12وقتی که خواسته ی مرده ای برآورده نشود245 KBلینک دانلود
وب وحشت و ترس+18وحشتناک ترین سایت ایرانی.............
ما را در سایت وب وحشت و ترس+18وحشتناک ترین سایت ایرانی.......... دنبال می کنید

برچسب : شما می توانید با نویسنده داستان ها در انجمن سایت در ارتباط باشید, نویسنده : +-+-جن زده+-+- tarsoo بازدید : 1909 تاريخ : دوشنبه 29 ارديبهشت 1393 ساعت: 12:28

سلام دوستای خووووووووووبم من برگشتم

 

ببخشید ک مدتی نبودم گرفتار امتحان و زندگی بودم...

 

این داستان من نیست ولی واقعیت داره...

مواجه شدن با جن در یک راهروی تاریک:

من زیاد به داستان هایی که افراد درباره اجنه و روح و... تعریف می کنن اعتقاد ندارم اما اگه راستشو بخواید خودم یکبار با اونا مواجه شدم!

داستان مربوط به حدود دو سال پیشه وقتی 19 سالم بودم توی یک آپارتمان 4 طبقه زندگی می کردیم که طبقه هم کف پارکینگ نداشت اما انتهاش یک راهروی تو در تو و تاریک بود که هشت تا انباری مربوط به واحدها اونجا قرار داشت. و لامپش هم معمولا سوخته بود. هرچند وقت یکبار از پول شارژ ساختمون یه لامپ واسه راهروی انباری ها می خریدن اما لامپ دو سه روز بیشتر دووم نمی آورد و سیاه میشد و می سوخت و ساکنین تقریبا عادت کرده بودند که هر وقت خواستند برن انباری از چراغ قوه گوشیشون استفاده کنن!

ظاهرا آپارتمان ما جزو اولین مجتمع هایی بود که توی این شهرک ساخته شده بود خیلی قدیمی نبود اما نسبت به بقیه ساختمونا قدیمی تر بود.

یکی از انباری ها شیشه اش شکسته بود و توش پر وسایل درب و داغون و چوب و پلاستیک پاره بود و یه قفل بزرگ هم بهش زده بودند و سالی یه بار هم درش رو باز نمی کردن. بین بچه های کوچیک محله این انباری خیلی معروف بود و بهش میگفتند خونه آقا بده و بچه هاش!! چند بار از بچه کوچیک های توی کوچه شنیده بودم که درباره این آقا بده برای هم داستان تعریف می کنن و از صدای خنده خودش و بچه هاش واسه هم خیلی جدی حرف می زنن. نکته عجیبش این بود که هر بچه کوچیکی حتی اگه مال این مجتمع هم نبود حداقل یکی دوتا داستان از آقا بده و بچه هاش بلد بود!

انباری واحد ما که آخرین واحد ساختمون بودیم و طبقه چهارم می نشستیم انتهای راهرو دقیقا روبروی همون انباری بود.
من معمولا شب ها تا 3 و 4 صبح بیدارم . یکی از این شبا به سرم زد برم یکی دوتا از کتاب های قدیمیمو از انباری بیارم و بخونم از پله ها پایین رفتم و به قسمت راهروی تاریک انباری رسیدم کلید چراغ رو زدم اما طبق معمول روشن نشد اولش می ترسیدم که وارد راهرو بشم اون سکوت شب و صدای ملایم باد بیرون و از همه مهمتر یه راهروی تنگ و تاریک یه مقدار آدمو ترسو می کنه! اما هرطور بود خودمو راضی کردم و آروم و قدم به قدم جلو رفتم و مواظب بودم که پام به جایی گیر نکنه وقتی به انباری خودمون رسیدم قفلش رو باز کردم و چراغ داخلش رو سریع روشن کردم که احساس کردم پشت سرم یه صدای کلفت خیلی آروم گفت "هیسسسسس"!
دلم ریخت فکر می کردم خیالاتی شدم اما قلبم داشت از جا در می اومد حرفایی که بچه ها راجع به آقا بده و بچه هاش زده بودن از جلو چشمم رد شد. جرات نداشتم به شیشه انباری خودمون نگاه کنم که مبادا عکس انباری پشتی رو توش ببینم! سریع کتابم رو برداشتم و خودم رو قانع کردم که اشتباه شنیدم . چراغو خاموش کردم و درو قفل کردم و خیلی سریع شروع به رفتن کردم و صدای پای خودمو توی تاریکی می شنیدم که احساس کردم این صدا مربوط به دو جفت پا هست و یکی داره دنبال من میاد. ترسیدم و کتاب از دستم افتاد و وقتی خم شدم که برش دارم اون صدای خنده کریه رو شنیدم که مو به تن آدم سیخ می کرد. صدا مثله خنده گربه بود که داشت پشت سر من می خندید و ته سالن صدای گریه سه چهارتا نوزاد می اومد که جیغ می زدن و گریه می کردن . الان که بهش فکر می کنم خون توی رگ هام وایمیسته. با تمام سرعت از پله ها بالا رفتم و دیگه هیچ وقت جرات نکردم به اون انباری برگردم. آیا چیزی که بچه های محله درباره آقا بده و بچه هاش می گفتن واقعیت داشت؟ چند بار خواستم برم توی کوچه و از بچه کوچیک ها بپرسم که بچه های آقا بده نوزادن یا نه؟ اما هیچ وقت جرات نکردم. من ترجیح میدم فکر کنم که خیالاتی شدم. البته شاید این وهم من بوده و به خاطر اینکه زیاد بهش فکر کرده بودم واسم پیش اومده. نمی دونم.
الان ما یه سالی میشه که از اون محله رفتیم واسه همین به خودم جرات دادم این داستان رو بنویسم...

 

وب وحشت و ترس+18وحشتناک ترین سایت ایرانی.............
ما را در سایت وب وحشت و ترس+18وحشتناک ترین سایت ایرانی.......... دنبال می کنید

برچسب : داستانمواجه شدن با جن در یک راهروی تاریک, نویسنده : +-+-جن زده+-+- tarsoo بازدید : 843 تاريخ : شنبه 27 ارديبهشت 1393 ساعت: 18:59

کلیپ دوربین مخفی ترسناک حتما دانلود کنید.برای دانلود به ادرس زیر مراجعه کنید و دان کنید و نظر بدید http://s1.picofile.com/file/ 7609796876/dorbin_makhfi_tarsnak_SMSOJOK_COM_.wmv.html وب وحشت و ترس+18وحشتناک ترین سایت ایرانی.............
ما را در سایت وب وحشت و ترس+18وحشتناک ترین سایت ایرانی.......... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : +-+-جن زده+-+- tarsoo بازدید : 962 تاريخ : شنبه 13 ارديبهشت 1393 ساعت: 19:53

سلام من واسه این وبلاگ چند تا نویسنده لازم دارم هرکی دوست داره نویسنده وبم بشه شماره تلفنش رو تو نظرات بذاره فقط هرچه سریع تر بهتر.تازه اگه کارش خوب باشه این وبلاگو بهش میدم عجله کنید وب وحشت و ترس+18وحشتناک ترین سایت ایرانی.............
ما را در سایت وب وحشت و ترس+18وحشتناک ترین سایت ایرانی.......... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : +-+-جن زده+-+- tarsoo بازدید : 679 تاريخ : جمعه 12 ارديبهشت 1393 ساعت: 22:39

اینم از یکی از دوستام شنیدم.....میگن اگه ساعت 2شب یه سوزن تو ایینه بزنی جن ظاهر میشه خودم امتحان نکردم ولی اگه شما امتحان کردید نتیجه اش رو بهم بگید.........o_Oo_Oo_Oo_Oo_Oo_Oo_ وب وحشت و ترس+18وحشتناک ترین سایت ایرانی.............
ما را در سایت وب وحشت و ترس+18وحشتناک ترین سایت ایرانی.......... دنبال می کنید

برچسب : احظار جن ارواح اجنه,جن احظار جن ترسناک داستان ساده ترین روش احظار جن , نویسنده : +-+-جن زده+-+- tarsoo بازدید : 1096 تاريخ : جمعه 5 ارديبهشت 1393 ساعت: 13:56

به حمام رفته و برق را خاموش و اب را باز کنید.......بعد هنگامی که یک عروسک را در هوا تکان میدهید 13 بار واژه "نوزاد ابی"را برزبان بیاورید......... در این هنگام یک نوزاد ظاهر میشود باید عروسک را به زمین انداخته و فرار کنید وگرنه یک زن ظاهر میشود و شما را خواهد کشت .......... نننننظر یییادت ننننرههههه وب وحشت و ترس+18وحشتناک ترین سایت ایرانی.............
ما را در سایت وب وحشت و ترس+18وحشتناک ترین سایت ایرانی.......... دنبال می کنید

برچسب : احظار جن ارواح اجنه , نویسنده : +-+-جن زده+-+- tarsoo بازدید : 1109 تاريخ : جمعه 5 ارديبهشت 1393 ساعت: 13:51

به حمام رفته و برق را خاموش و اب را باز کنید.......بعد هنگامی که یک عروسک را در هوا تکان میدهید 7بار واژه "نوزاد ابی"را برزبان بیاورید......... در این هنگام یک نوزاد ظاهر میشود باید عروسک را به زمین انداخته و فرار کنید وگرنه یک زن ظاهر میشود و شما را خواهد کشت .......... وب وحشت و ترس+18وحشتناک ترین سایت ایرانی.............
ما را در سایت وب وحشت و ترس+18وحشتناک ترین سایت ایرانی.......... دنبال می کنید

برچسب : احظار جن ارواح اجنه , نویسنده : +-+-جن زده+-+- tarsoo بازدید : 1239 تاريخ : جمعه 5 ارديبهشت 1393 ساعت: 13:50

نظر سنجی

کدام موجود رو قبول دارید و دوس دارید در باره اش مطلب بنویسم??{[انتخاب چند گزینه هم وجود دارد]}

خبرنامه